با دستاش منو پس میزد با حرفاش منو تهدیدم با دستاش منو پس میزدبا حرفاش منو تهدیدم میپوشید کفشاشو منو ترک میکرد ولی فرداش بازم برمیگشت با دستاش منو پس میزد با حرفاش منو تهدیدم میپوشید کفشاشو منو ترک میکرد ولی فرداش بازم برمیگشت باور نمیکردم ، با اون تو خوشحالی تا تهش که دیدم من ، دلم آروم شد و خوابید چشمامو که بستم ، کابوس شد و آتیش تو رو دیدم بودی تشنه، دلم بارون شد و بارید اگه وایسی شاید مثل من نیاد هرچی خواستی من که گرفتم برات کردیم آشتی نشد مثل اولاش همش تا نصف شب دعوا گفتم نرو اون روز رسید رسید خواستی هر دومون دور بشیم هر گل بود بوش یک چیز من تو اون ، اون یکی با دستاش منو پس میزد با حرفاش منو تهدیدم میپوشید کفشاشو منو ترک میکرد ولی فرداش بازم برمیگشت با دستاش منو پس میزد با حرفاش منو تهدیدم میپوشید کفشاشو منو ترک میکرد ولی فرداش بازم برمیگشت میدونم کلیشست ولی اگه بری نابودم دنبالت آره خیلیا بودن وقتی رفتی ریختن سریع اکیپا خونه ام لش بازی برنامه تکیلا رو هم از همون اولین باری که دیدمت بود همچی بات عالی ، آره نفهمیدم ولی ماری ، نه نه بسه انقدر گریه زاری ، بسه دلِ من برا تو کلی تنگه گفتی میزنی فوری زنگ بهم دعوا با تو با خودی جنگه برنامت این روزا وُدی بَنگه نمیخوام بشه حرفش جایی نه نمیدونی چقدر برام ارزش داری نه نمیخوام بگم ، دلم شده تنگ کاش بزنه اون زنگ دوباره به من با دستاش منو پس میزد با حرفاش منو تهدیدم میپوشید کفشاشو منو ترک میکرد ولی فرداش بازم برمیگشت با دستاش منو پس میزد با حرفاش منو تهدیدم میپوشید کفشاشو منو ترک میکرد ولی فرداش بازم برمیگشت