شدم اهلِ نا اهلی ، وقتی به اراده ی بی ظرفیتم دودِ توو دست بچه ها چسبیددادمش توو یادمه ، دیدم عه دوس دارمش دوزاریم همونجا افتاد دیگه این صاحب هر چی پول خرد دارمه فازشو داشتیم بزرگ شدیم اگه این گوهو هی بدیم توو فوت کنیم الکی الکی سیگاری شدم من اصاً به این حرفا نمیخورد گروه خونیم یه نخ شد دو نخ دو نخ شد پاکت شدم اونکه سیگار همیشه لا انگشتاشه اَ صبح توو خیابونا وقت کشت تا شب دید همه دوستای ناباب دوستاشن همونجا تموم شد ، دیگه هر چی روم نمیشد گم شد هر چی بغض بود توو گلوی مامان خش و خلت گلوم شد شدم پاکار بی ننه باباها پاتوق میکردیم دَم کانالا تهِ روچالا غلافشون زیرِ سطل آشغالا گُلو کشیدم و پام شد به نعشه بازا وا ترک خوردم حاجی ، گفتم اصاً مُردم حاجی اَ فرداش هر چی رول کشیدم ده برابرش توو دلم گل پلاسید هر روز اخلاقم عنتر از قبل مورچه داد میکشید میرفتم عقب لب و لوچه خشک و هی من کف دهنم خودم فوتی و یه صف نعش بغلم حالم خوب نبود ، هیچی جز فیل گلامون توو جوب نبود هی دادم توو نگه داشتم سوخت گلوم چند ماه گذشت توو تنم گوشت نموند من مونده بودم و فِسی دیگه منو نمیشناخت توو خونه کسی مامان دید هر روز چشام کاسه خونه چزید بابا فهمید همه سرش شد موی سفید توو دنیا گم شدم ، اتاقم تاریکه هی سرد و سردتر شدم تنها توو کوچه ها حالم خوب نیست هی سگ نگاه نمیکرد منو یقه همه تیشرتام سفیدک زد و لنگ چس تومن بودم اما فقط شنیدم أ رفیقام نه و وام گرفتم به زور اَ یه جا اونم باختم و شدم بدهکار تر و خودم به گرههام یه گره باز زد و بستم رو خودم توو اتاق درو فقط مث مرد گریه میکردم دیدم دنبالِ ادامه توو پیکا میگردم توو اتاق خودم گم میشدم و صبح رو تخت خودمو پیدا میکردم هیچی معنی نداشت برام اما هنوز مامان غذا میذاشت برام وقتی آبجی میومد میگفت داداش سلام عشقم یه حال سرخ بود چشاش تمام چرا نمیکشتنم ، این زیاده رویا چرا نمیمُردم من پیش هر دکتری بگی بردنم اما من باز یه جوری گوه زدم یه مدت بودم روزامو با این نسخه های روانی و قرصای آبی یه ذره خوش بودم دوباره گای تا دوباره افتادم توو دوباره کاری ده برابر اَ قبل بدتر به هر آت و آشغالی دستم دست زد ضد افسردگی افسردم کرد فکرم اَ فکرم در رفت لعنت به این الکل تلخ تف به پودر سفید و سر گل سبز میگن همه چیو باید تجربه کنی همه چیو نباید تجربه کرد توو دنیا گم شدم ، اتاقم تاریکه هی سرد و سردتر شدم تنها توو کوچه ها حالم خوب نیست هی